سینمانوشت های معین عارفی

یادداشت ها، نقدها و تحلیل های سینمایی

سینمانوشت های معین عارفی

یادداشت ها، نقدها و تحلیل های سینمایی

بایگانی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نقد سینمایی» ثبت شده است

۲۶
مهر

نقد فیلم مغزهای کوچک زنگ زده

«مغزهای کوچک زنگ‌زده»، آخرین ساخته هومن سیدی به‌ظاهر فیلمی قصه‌گو است با ادعای ملودرام، اما درواقع قصه‌ای ابتر و شلخته است در ناکجاآباد! ناکجاآبادی فیلم از بی‌ربطی‌اش به جامعه می‌آید و قصه‌ای که اساساً در جامعه ایرانی نمی‌تواند این‌گونه شکل بگیرد و نیز گم بودن زمان و مکان واقعی فیلم . قصه ابتر مغزها، از آدم‌های قصه می‌آید، تیپ‌هایی اغراق‌شده که شخصیت و هویتشان گم است. آدم‌هایی که نه گذشته‌ی آن­ها روشن است و نه مسئله‌هایشان و صرفاً در فیلم وجودشان برای خشم است و عصیان! شلختگی داستان و بی‌ربط بودن و رها شدن بسیاری از پیرنگ­های قصه کلاژی شلخته و دکوراتیو است که هر قسمتش وامدار یکی از آثار سینمای غرب است، از «شهر خدا» تا «رفقای خوب» و «دارو دسته نیویورکی‌ها»، کلاژی که به یک وحدت روایی و داستانی نمی‌رسد.

خشونت و خشونت‌گرایی در این فیلم مانند آثار قبلی کارگردانش غلبه اصلی را دارد، این خشونت از کجا و کدام سرزمین و فرهنگ می‌آید؟ خشونتی که در اینجا به توحش و جنون رسیده است و شخصیت‌ها به‌راحتی جنایت‌هایی در حد دوران بدویت را انجام می‌دهند. فیلم‌ساز در فیلم ابداً ضد این توحش نیست و گویی از آن لذت می‌برد!

و سؤال دیگر این­که چرا آدم‌های این محل همگی باید در این حد خشونت و توحش باشند و هیچ شخصیت سالمی در میان آن­ها یافت نشود؟ آیا مقصود فیلم‌ساز این است که فقر آن‌ها را به این میزان خشونت رسانده است، که نگاهی سیاه است و غیرانسانی.

در حد شرلوک هلمز باهوش ، در حد پت و مت خنگ

شکور و شاهین دو شخصیت اصلی داستان هستند. شکور سردسته اوباشی است، که کارگاه بزرگ تولید مواد مخدر دارند، از طرف دیگر دله دزد و چاقوکش نیز هستند! نوع کارگاه، تعدد آدم‌ها و بعد سکانس اسلحه‌کشی با آن تنوع سلاح‌ها او را در حد یک پدرخوانده! تصویر می‌کند، پیاده رفتن‌ها، لباس‌ها داغان، خانواده مفلوک، تصمیمات عجولانه و محکم نبودنش در حد یک دله دزد خرده‌پا!

شاهین، شخصیتی با گریمی اغراق‌شده و بازی اغراق‌شده تر! که ویژگی شخصی محمدزاده است! بی‌حس اما روی اعصاب! این روی اعصاب بودن از بازی‌اش می‌آید تا شخصیتش! گاهی در حد شرلوک هلمز باهوش است گاهی در حد پت و مت خنگ! مخصوصاً در رفتار! مشخص نیست می‌خواهد آدم خوبی برای شکور باشد و پروژه‌های بزرگ از او بگیرد یا می‌خواهد جای شکور را بگیرد! روایت فیلم با مونولوگ شاهین شروع می‌شود، راوی فیلم هم اوست و فیلم قصه‌اش بر سر این عزم گنگ شاهین شکل می‌گیرد، اما در فیلم اصلاً به او و درونش نزدیک نمی‌شویم، مشکل بزرگ فیلم در خیلی از سکانس‌ها همین دور بودن و نساختن حس و دراماتیزه نکردن واقعه است.اگر فیلم نتواند در گام اول همین فضا و آدم‌ها را بسازد، تعریف کردن درست قصه محقق نمی­شود.

آدم های دیگر داستان نیز به میزان شاهین و شکور در شخصیت­پردازی متناقض و گنگ معرفی می شوند، مثلا شخصیت پدر خانواده که در سکانس های آغازین کاملاً بی توجه و بریده از خانواده معرفی می شود و در پایان فیلم ناگهان تغییر موضع می دهد و حامی دختر و شخصیتی فداکار می شود، یا سکانس گریه عاطفی اش را می بینیم که باز در صحنه خرماهای مراسم ختم کارکردش را از دست می دهد!

شخصیت‌هایی که به فیلم وصله شده‌اند

خانواده و دوستان اطراف شکور و شاهین همه تیپ‌های دستمالی‌شده‌ای هستند که به قصه نحیف فیلم وصله شده‌اند. وصله‌های که نه کارکرد پیدا می‌کنند و نه کمکی به قصه می‌کنند! ماجراهای کمکی فیلم در بسیاری از سکانس‌ها برای فریب و سرگرمی صرف مخاطب بکار گرفته می‌شوند و کارکردی ندارند. رگه‌های سینمای هند که برای جلب مخاطب عام در فیلم گذاشته‌شده بسیار است بسیار محسوس است، از ماجرای دختر و پایان قصه‌اش! ماجرای یتیم‌خانه شکور و باز ته قصه‌اش! لو رفتن نسبت شاهین و شکور در سکانس‌های آخر! همه بیرون از قصه و مثل جایزه‌های تخم‌مرغ شانسی! به قصه اضافه‌شده است! و مخاطب عام را در لحظه ممکن است متعجب یا خوشحال کند یا با اندکی تأمل او را نیز دل‌زده خواهد کرد. و اساساً  دراین فیلم سکانس ها فقط کارکرد در لحظه پیدا می کنند، حس موقتی می آفرینند اما به یک انسجام فرمی نمی­رسند و نمی­توانند تجربه حسی بسازند.

تکنیک ضعیف،  قصه‌ی نحیف

لوکیشن­ها ارتباطشان باهم مشخص نیست، یک‌بار به‌سرعت می‌توان تا کارگاه مواد دوید و بار دیگر باید با موتور رفت در راه فرصت حرف زدن نیز هست! اصلاً مشخص نیست هرکدام در چه جغرافیایی نسبت به دیگری قرار دارند. کارگاه تولید مواد با آن همه آمدورفت! در نزدیکی محله‌ای شلوغ! که حتی پلیس گشت هم آنجا اسلحه به کمر می‌آید! چنین کارگاه موادی مکانی است، هپروتی  و انتزاعی! مخصوصاً با آن اسلحه به دست‌هایی که بالای سوله نگهبانی می‌دهند! مالک چنین جایی باید یک سوپر میلیاردر باشد اما شکور مفلوک و خرده‌پا است که حتی برای یک گوشمالی ساده خودش باید دست‌به‌کار شود و چون گله‌اش همه‌جا هست؛ نه شخصیت مالک چنین تشکیلاتی را دارد و نه جلال و جبروتش را! این تناقض‌ها و ایرادات همه از کلاژ های بی‌ربط فیلم و عدم انسجام فرمی اثر سرچشمه می‌گیرد.

فیلم قصه‌ی قوی ندارد، و فضاهای آن کمکی به تکمیل این قصه نمی­کنند و در خدمت اثر قرار نمی‌گیرند. مانند خانه که در سکانس‌های پایانی ناگهان خراب می‌شود و فلسفه این خراب شدن گنگ و نامعلوم باقی می‌ماند. معرفی شخصیت­ها در قصه همان‌قدر که متناقض و ناقص است، سریع شکل می­گیرد و ماجراها به‌سرعت روایت می­شود. این شخصیت‌پردازی ضعیف و ماجراهای ابتر اجازه نزدیک شدن به شخصیت اصلی را از مخاطب سلب می‌کند که ضعف بزرگ فیلم‌نامه است. نوشتن قصه‌های شخصیت محور کار هرکسی نیست، و راویت سینمایی مبتی بر تغییر شخصیت از آن نوشتن نیز سخت‌تر است. فیلم تکنیک مبتدی دارد و تزئینی! اسلوموشن هایی که مشخص نیست از نگاه چه کسی هستند، دکوراتیو هستند و به کار نمی‌آیند و قاب­هایی که توجهمان را از قصه سلب می‌کند و این تکنیک ضعیف، و قصهی نحیف نمی‌تواند فرمی سینمایی بسازد و ماقبل مسئله می‌ماند! و حتی در بعضی موارد -مانند انسجام روایی- عقب‌تر از آثار قبلی فیلم‌ساز. کلاژی از خشونت و جنایت!

منتشر شده در روزنامه قدس شماره 8802، چهارشنبه 18 مهر 1397

  • معین عارفی
۲۶
مهر

کودک و فرشته» به کارگردانی مسعود نقاش‌زاده که محصول سال ۱۳۸۷ است روایتگر روزهای آغازین اشغال خرمشهر از نگاه دختری نوجوان است که به دنبال برادر گمشده خود می‌گردد.

نزدیک به چهار دهه از آزادسازی خرمشهر می‌گذرد و تنها تعداد انگشت‌شماری اثر هنری جدی چه درباره مقاومت بی‌نظیر مردم این شهر در ابتدای اشغال و چه درباره عملیات بی‌نظیر الی بیت‌المقدس که به آزادسازی این شهر انجامید تولید و عرضه شده است.

رمان پر مخاطب "دا" که روایتگر حضور دختری جوان در مقاومت مردم خرمشهر در برابر تجاوز خصمانه ابرقدرت‌های دنیا است نمونه‌ای موفق از آثار هنری تولید شده در مورد خرمشهر است.

در حوزه تولید آثار مکتوب به همت نویسندگان و پژوهشگران دفاع مقدس خاطرات زیادی از مردم در دوره زمانی ۴۵ روزه مقاومت مردمی در برابر اشغالگران و چه خاطرات فرماندهان و رزمندگان از عملیات بزرگ آزادسازی خرمشهر در دسترس است که می‌تواند منبع رجوع هنرمندان برای تولید آثار هنری باشد.

 رهبر انقلاب در بخشی از تفریظی که به کتاب «همپای صاعقه» نوشته‌اند، می‌فرمایند: این کتاب یک منبع بسیار غنی و ارزشمند است که از آن می‌توان ده‌ها کتاب و فیلمنامه استخراج کرد. اما می‌بینیم تنها یک اشاره سینمایی از آن عملیات بزرگ در قاب تصویر داریم که مربوط به قسمت‌های پایانی سریال در چشم باد است.

 از عملیات معروف «نرماندی» سال ۱۹۴۴ که در جنگ جهانی دوم منجر به آزادسازی فرانسه از اشغال نیروهای آلمانی شد، با گذشت بیش از 70 سال هنوز آثار سینمایی تولید می‌شود. 

آمریکا که در جنگ‌ها همیشه متجاوز و جنگ‌طلب بوده در سینما چهره‌ای صلح‌طلب و مردم‌دوست از خود تصویر می‌کند که می‌توان به ده‌ها فیلمی که در این چند سال اخیر در خصوص تجاوز به افغانستان و عراق ساخته اشاره کرد.

متاسفانه فضای روشنفکری هنری در ایران به تقلید از روشنفکران غربی علم سینمای ضد جنگ را بلند کرده است اما به این تفاوت آشکار واقف نیست که روشنفکران اگر در غرب علیه جنگ موضع می‌گیرند چون جنگ‌ها در آنجا غالبا تجاوزگرانه و خصمانه بوده اما در هشت سال جنگ ایران رزمندگان ما در موضع دفاع از حیثیت و شرف ایستاده بودند.

دوره هشت ساله دفاع مقدس به واسطه برخی ویژگی‌ها ظرفیت عظیم هنری ایجاد کرده که می‌تواند برگ برنده و برند ملی ما در حوزه سینما باشد، اول دفاع ما یک دفاع ملی و مردمی است که فقط محدود به نیروهای رسمی نظامی کشور نشده بود و ویژگی دیگر تنوع اقشار درگیر این حماسه بزرگ که از شهید برونسی بنا تا شهید احمدرضا احمدی نفر اول کنکور پزشکی را در بر می‌گیرد.

حضور زنان در این هشت سال دفاع چه در پشت جبهه‌ها پای نخ و سوزن کامواها و تنورهای نانوایی تا بهداری‌ها و بیمارستان‌های صحرایی گنجینه‌ای از خاطرات و حوادث است که می‌تواند منبع تولید آثار داراماتیک قرار بگیرد.

تنوع فضاهای نبرد از ارتفاعات بازی دراز تا دشت عباس، از رودخانه کارون تا رمل‌های روان فکه لوکیشن‌های متعدد در اختیار سینماگران قرار می‌دهد تا از این سینمای آپارتمانی جدا شوند و این هم ویژگی قابل اعتنایی است و ده‌ها ویژگی دیگر که مجال طرحش فراهم نیست.

 تقریبا همه این فیلم‌های جدید در یک ویژگی مشترک هستند که در ابتدای آنها و بر پرده سیاه پیش از اکران این جمله نقش می‌بندد، «برگرفته از یک داستان واقعی» شاید در غرب این داستان‌ها تحریف شده باشد اما دوره هشت ساله دفاع ما شامل هزاران داستان واقعی اثرگذار است که می‌تواند منبع تولید اثر قرار بگیرد و نیاز به داستان‌پردازی‌های تخیلی و دور از واقعیت‌ها را رفع می‌کند، داستان‌هایی که در کتاب‌های خاطرات رزمندگان و شهدا امروز در دسترس است، امروز ما باید با گرفتن آرایش تهاجمی در سینمای دفاع مقدس این خاطرات را از حصار کلمات جدا کرده و بر پرده جادویی سینما نقش ببندیم.

با یک فیلم شریف و بدون ادعا طرف هستیم که تصویری سینمایی از روزهای اولیه اشغال خرمشهر در برابر چشمان ما خلق می‌کند.

فرشته در این فیلم تمثیلی از همه دختران فرشته صفتی است که در روزهای مقاومت خرمشهر حماسه‌هایی بی‌نظیر آفریدند.

مسعود نقاش‌زاده با سواد و تسلطی که در کارگردانی این فیلم داشته توانسته با وجود ضعف‌هایی که در فیلمنامه موجود بوده روایت سینمایی خود را تا حد قابل قبولی به ثمر برساند.

نقاش‌زاده در مصاحبه‌ای گفته است برای بازنویسی فیلمنامه این اثر به خاطرات زنان و دختران خرمشهری که در کتاب ۴۵ روز مقاومت روایت شده رجوع داشته و برخی صحنه‌های عالی مثل صحنه‌های حضور دختران در تدارکات یا جنت‌آباد شاید حاصل همین رجوع باشد.  

 محمدرضا گوهری نویسنده این اثر و آثار شاخص فرزند خاک، ملکه، خیلی دور خیلی نزدیک انسان دغدغه‌مندی در حوزه سینمای دفاع مقدس است و این با مرور کارنامه آثارش مشخص است اما ضعف عمده‌ای که در همه آثار این نویسنده موجود است مشکل شخصیت پردازی کارکترهاست.

 گوهری نویسنده‌ای است که برای شخصیت‌پردازی بیشتر به ذهنیات نقش‌ها توجه دارد تا عینیات آنها و برای قالب بیانی سینما که قالب عینیات است این ضعف بوده و اجازه شکل‌گیری فر‌یند شخصیت‌پردازی و به تبع آن روایت قصه را نمی‌دهد، کند شدن روایت در اکثر فیلمنامه‌های گوهری شاید ناشی از همین ضعف باشد.

 استفاده از نابازیگران و به خصوص مونا احمدی در شخصیت اصلی شاید قصه را باورپذیرتر کرده باشد اما ضعف‌های بازیگری در قسمت‌هایی از اثر مشخص است که این نکته را باید در نظر گرفت بازی در چنین داستانی با صحنه‌های جنگی و سخت واقعا برای دختری نوجوان کار آسانی نبوده است که او از پس ایفای این نقش برآمده است.

 فیلم شریف «کودک و فرشته» برای ما خرمشهر جنگ‌زده را روایت می‌کند و ادعاهای بزرگی هم ندارد، فیلمی است قابل دیدن و دوست داشتن.

بخش هایی از نقد شفاهی فیلم کودک و فرشته در چهارشنبه های سینمایی مسجد الرسول جیرفت (ص)

  • معین عارفی
۲۱
تیر

21 تیر به مناسبت سالروز واقعه کشتار مسجد گوهرشاد، روز حجاب و عفاف نامگذاری شده است در این روز در سال 1314 به دستور رضاخان پهلوی دیکتاتور، صدها زائر و مجاور حرم رضوی که در اعتراض به استبداد فرهنگی و در اعتراض به اقدامات حکومت مبنی بر ایجاد تغییر در پوشش و ظاهر اسلامی جامعه که در صحن مسجد گوهرشاد گرد هم آمده بودند مورد حمله نظامیان مسلح قرار گرفته و طبق روایت‌های مستدل تاریخی حداقل 600 نفر در این کشتار بی‌رحمانه به شهادت رسیدند عددی که تا یک‌هزار و 200 و بیش از آن هم ذکر شده است.

سال‌های بین 1314 تا 1320 اوج اقدامات جنایتکارانه رضاخان علیه زنان محجبه در سراسر ایران است، دیکتاتوری مستبدانه‌ای به اسم آزادی، ترقی و پیشرفت حرمت زنان مسلمان ایرانی را زیر ضربات باتوم‌ها، لگد چکمه‌ها و ساچمه تفنگ‌ها زخمی جنایت کرد و عجیب است امروز عده‌ای از او به عنوان مظهر تمدن و آزادی نام می‌برند.

میمون مقلد صفتی که با دیدن ظاهر تمدن غربی وحشیانه دستور می‌دهد تا زنان حجاب از چهره خود بر دارند تا در سایه آن پیشرفت محقق شود و عجیب است هنر انقلاب نتوانسته این جنایت فرهنگی را تا امروز به زبان خود به مخاطب امروز برساند.

معین عارفی، پژوهشگر و منتقد سینما: واقعه گوهرشاد در دل خود صدها سوژه و داستان سینمایی دارد

واقعه گوهرشاد در دل خود صدها سوژه و داستان سینمایی دارد، از داستان‌های شهدای این واقعه، شهدای دفاع فرهنگی تا اردات مردم مشهد به این شهدا، سال‌ها مردم در صحن مسجد گوهرشاد به یاد این شهدا شمع روشن می‌کردند و برای آنها نذر می‌کردند، چون مظلومیت آنها را دیده و سینه به سینه برای نسل بعد نقل کرده بودند.

یک ماجرای دراماتیک و سینمایی در ماجرای واقعه گوهرشاد حضور روحانی جوانی به نام محمدتقی بهلول است که با سخنرانی عدالتخواهانه و روشنگرانه جنایت و استبداد رضاخان را بر ملا می‌کند و مجبور می‌شود بعد از واقعه به افغانستان فرار کند.

در آنجا نیز به مبارزات سیاسی خود ادامه می‌دهد و دستگیر و تبعید می‌شود، به مصر می‌رود و در انجا به روحانی تاثیرگذار مبدل می‌شود بعد حضور او در ایران و به خصوص دفاع مقدس، این داستان بسیار زیبا است و نمی‌دانم چطور چشمان هنرمندان این ماجرای زیبا را نمی‌بیند. 

مقام معظم رهبری در پیامی که به مناسبت درگذشت او در سال 84 منتشر کردند، می نویسند «شیخ محمدتقی بهلول از شگفتی‌های روزگار ما بود» و در بخشی از پیام می‌نویسند: «در سال‌های دفاع مقدس همه جا دلهای جوان و نورانی رزمندگان را از فیض بیان رسا و صادقانه‌ خود نشاط و شادابی بخشید، 90 سال از یک قرن عمر خود را به خدمت به مردم و عبادت خداوند گذرانید، زهد و وارستگی او، تحرک و تلاش بی‌وقفه‌ پیکر نحیف او، ذهن روشن و فعال او، حافظه‌ بی‌نظیر او، دهان همیشه صائم او، غذا و لباس و منش فقیرانه‌ او، شجاعت و فصاحت و ویژگی‌های اخلاقی برجسته‌ او، از این مؤمنِ صادق، انسانی استثنائی ساخته بود.»

صدها داستان با قابلیت‌های دراماتیک با موضوع حجاب داریم

امروز با گذشت بیش از 80 سال از واقعه کشتار مسجد گوهرشاد و ماجراهای مرتبط با کشف حجاب ما هیچ فیلم سینمایی در این مورد نداریم و فقط سهم سینمای ایران از این واقعه یک دیالوگ فیلم مادر مرحوم علی حاتمی است، آنجا که رقیه چهره‌آزاد (مادر) تعریف می‌کند که پدر خانواده در واقعه گوهرشاد از فرمان قتل عام مردم سرپیچی می‌کند و مورد غضب قرار می‌گیرد.

در مورد ماجراهای مرتبط با کشف حجاب هم فیلم غزال مجتبی راعی را داریم که  متاسفانه نتوانسه در روایت سینمایی و مخاطب‌پذیری فیلم موفقی باشد.

نکته جالب این است  در دیدار رمضانی رهبر انقلاب با شعرا در سال 95، پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری با انتشار حاشیه‌ها به توصیه رهبری به ساخت فیلم در مورد واقعه گوهرشاد اشاره کرده و نوشته است: «وحید جلیلی سر سفره نزدیک‌تر می‌شود، آقا در آغوشش می‌گیرد و او را می‌بوسد، جلیلی مجموعه‌ای از خاطرات شفاهی درباره قیام گوهرشاد را نشان می‌دهد و فعالیت‌هایی که در این حوزه داشته است. آقا می‌فرمایند: «کاش این کار زودتر اتفاق می‌افتاد چون خیلی‌ها دیگر نیستند.» ذکر خیری هم از آقای بهلول می‌کند، جلیلی با لبخند می‌گوید: مادر خود ما البته خاطرات زیادی دارد، آقا می‌گویند این کارها خوب است، اما تاریخ نگاری صرف کفایت نمی‌کند، باید فیلم ساخته شود، نام کارگردانی را هم می‌برند و می‌گویند مثلاً فلانی باید در این باره فیلم سینمایی بسازد».

آقا در ان دیدار از آقای ابوالقاسم طالبی که فیلم موفق قلاده‌های طلا و فیلم تاریخی یتیم‌خانه ایران را در کارنامه دارند یاد می‌کنند.

در موضوع حجاب که نسبت به ماجرای کشف حجاب و گوهرشاد عام‌تر هم هست، متاسفانه ما تا امروز هیچ فیلم سینمایی نداریم، با اینکه صدها داستان با قابلیت‌های دراماتیک با موضوع حجاب داریم، داستان‌های واقعی، از زنان مبارز زمان انقلاب و دفاع مقدس که با حجاب کامل اثرگذاری‌های بالا داشته‌اند.

شهدای حجاب مثل بانو فاتحی، مثل شهدای بین‌المللی حجاب مثل شهیده مروه شربینی، زن مسلمان محجبه ساکن آلمان که به واسطه حجابش مظلومانه به شهادت می‌رسد سوژه‌های مثل جشن تکلیف دختران که هر دختر ایرانی حداقل یک خاطره از آن دارد.

موضوع داراماتیک حضور ورزشکاران زن محجبه در مسابقات ورزشی بین‌المللی و حضور افتخارآمیز ایشان، اینها فقط بخشی از صدها سوژه‌ای است که درباره حجاب می‌توان به آنها توجه کرد.

باید نهضت رسانه‌ای علیه سانسور واقعیت و تاریخ در سینمای ایران شکل بگیرد

متاسفانه سینماگرانی که امروز به ناحق علیه سانسور در سینما موضع می‌گیرند و بی‌هنری خود را پشت آن پنهان می‌کنند، این سوژه‌ها، حجاب و عفاف را در سینما سانسور کرده‌اند و همیشه از موضع طلبکارانه با رسانه‌ها مواجه می‌شوند.

به نظرم امروز باید نهضت رسانه‌ای علیه سانسور واقعیت و تاریخ در سینمای ایران شکل بگیرد و به خصوص از دستگاه‌های دولتی متولی امر سینما خواسته شود که چرا تا امروز کارنامه و دست ما اینقدر خالی است؟

در این چند سال گذشته به واسطه شکل‌گیری جشنواره مردمی فیلم عمار سینماگران انقلابی جوان دست به تجربه‌ای مغتنم زده و در حد بضاعت خود سراغ این سوژه‌ها رفته‌اند مثلا ما در مورد واقعه گوهرشاد فیلم کوتاه «لحاف چهل تیکه» و در مورد ماجراهای کشف حجاب فیلم کوتاه «خانه پنجم» را داریم که امشب با هم به تماشای آن نشستیم.

تجربه‌ای از خانم رضوانه فتحی که روایتگر داستانی عاشقانه در گیر و دار درگیری‌های کشف حجاب است، شاید فیلم نتوانسته در فرم و روایت به پختگی برسد و نه التهاب و ترس و نه عشق را تبدیل به حس کند اما یک شروع خوب برای انتخاب سوژه‌های کمتر پرداخته شده است.

این فیلم کوتاه با تمرکز بر وحشت و التهاب خارج از درب خانه‌ها و میزانسن بهتر می‌توانست حس زنان سال 1314 را به مخاطب امروز بهتر انتقال دهد در پیرنگ عاشقانه داستان هم بجه‌ای تعلیق بر مبنای ندادن اطلاعات که متاسفانه ضعف فیلمنامه اکثر فیلم‌های کوتاه است با فلاش بک‌ها می‌توانست هم داستان را حسی‌تر و هم اثرگذارتر تصویر کند و فقط به حدس و غافلگیری بیننده اتکا نکند.

یک نکته مهم در مورد بحث حجاف و عفاف این که حجاب و عفاف بخشی از یک منظومه تفکر دینی است و نگاه تک بعدی به آن بعضا می‌تواند نتیجه سوء ذاشته باشد.

حجاب برای زن مسلمان جواز ورود به مسئولیت اجتماعی فارغ از دغدغه نگاه جنسیتی است و تازه با حجاب وظیفه اجتماعی زن مسلمان آغاز می‌شود، بعد از انقلاب اسلامی، سردمداران عرصه خدمت به مردم، بانوان محجبه بودند که سبب می‌شد افراد غیر محجبه با دیدن این مجاهدت‌ها به حجاب گرایش پیدا کنند که به این موضوع در سینمای ایران متاسفانه پرداخته نشده است.

با گذشت بیش از 83 سال از واقعه گوهرشاد و 40 سال از انقلاب اسلامی هنوز سینما نتوانسته به حق حجاب و داستان‌هایش را ادا کند این بار وظیفه را امروز با هنرمندان و به خصوص زنان هنرمند سنگین‌تر می‌کند که هم باید فرصت گذشته را قضا کرد و هم وظیفه امروز را اقامه.

گرامی‌باد یاد و خاطره همه شهدای حجاب و عفاف از شهدای صحن مسجد گوهرشاد تا بانو مروه شربینی مصری.

  • معین عارفی