سینمانوشت های معین عارفی

یادداشت ها، نقدها و تحلیل های سینمایی

سینمانوشت های معین عارفی

یادداشت ها، نقدها و تحلیل های سینمایی

بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نقد فیلم عرق سرد» ثبت شده است

۲۹
مهر

«عرق سرد» دومین ساخته سینمایی سهیل بیرقی در کارنامه­ی هنری اش یک گام رو به عقب است. هم در فرم و هم در مسئله.  در مسئله آزاردهنده تر. فیلم بدیهیات تکنیکی را رعایت نمی کند، آدم های قصه اش را نمی سازد و اما ادعا دارد و تظاهر. بیشتر شبیه به یک بیانیه ایدئولوژیک است تا یک فیلم سینمایی! از آن فیلم هایی که حتی ارزش نقدی جدی هم ندارند و نوشتن در مورد ضعف هایشان سخت است و آزاردهنده.

چند نمای  اولیه فیلم از حریم خصوصی بازیگر نقش افروز در رخت کن شروع می شود، نماهایی از انگشتان پا! چسب زدن روی تتو ها و بعد لباس پوشیدن تا به رختکن تیم می رسیم. نما های اولیه چه می خواهد بگوید و برای فیلم چه بسازد؟ آیا کارگردان اینجا می خواهد بگوید افروز زنانگی و حریم شخصی اش را به جبر باید بپوشاند تا وارد جمع شود، این شروع با حرف فیلم که ادعای فیلمساز که به رسمیت شناختن حقوق زن فارغ از جنسیت است در تضاد نیست وقتی خود همچین نگاه جنسی به زن دارد!


افروز که کاپیتان تیم است از همه بی نظم تر است در رخت کن، دیرتر از همه آمده، هیچ ارتباط جدی به عنوان کاپیتان با دیگر بازیکنان نمی گیرد اما در عین حال مشغول ارتباط گیری با فالوورهای اینستاگرامش است! کاپیتانی ما نمی بینیم! سرپرست تیم شبیه رهبر دنسر های دختر فیلم های خارجی است با یک ماسک مذهبی، انگار برای دنس آماده می کند تا یک بازی مهم بین المللی!  فقط تفاوتش اینش اینجا دیالگوک هایی از لزوم پوشاندن مو و نماهایی از فوت کردن در هوا می بینیم! چه می خواهد بگوید؟ آیا سرپرست تیم یک خشکه مذهبی است، که نیست نه در گریم و نه در لحن بازیگر! کارگردان حتی موفق به ساخت یک تیپ هم نمی شود پس ما خواهیم خندید، خنده هایی از سر تمسخر کارگردان که در فیلم تکرار می شوند! یک فیلم به ظاهر ملودرام اجتماعی که در بسیاری از سکانس ها یک کمیک اروتیک دست چندم تین ایجری می نماید!


سکانس شروع بازی در زمین وحشتناک است، زوایای دوربین بد و تدوین بدتر! اصلاً بازی در نمی آید شلوغ است درهم! باز اینجا افروز را می بینیم که بجای آنکه حتی درست بازی کند، باز شیطنت می کند ، شاید ما شیفته ای شیطنت هایش شویم نه شخصیتش! انتخاب باران کوثری برای این نقش بسیار بد است. نه فیزیک بدنش به یک بازیکن تر و فرز فوتسال می خورد و نه حتی در زمین از عهده بازی درست در حد گل کوچکی ساده بر می آید!

بخواهم ادامه دهم سکانس به سکانس می توان دید و نوشت. از نابلدی و تظاهرهای متوالی فیلمساز. بدون آنکه گذشت زمان را متوجه باشیم به سکانس فرودگاه می رسیم. افروز تا بحال  رفتارش شبیه یک دختر دبیرستانی بود ناگهان متوجه می شویم در آستانه بازی مهمی ممنوع الخروج شده است. آن هم از طرف شوهرش! شما بعد از شنیدن شوکی به این سنگینی ردی از استیصال در او پیدا نخواهید کرد! و در تیم نیز چنین! انگار همه چیز بازی است! فیلمساز تماشاگر را نیز به بازی می گیرد تا آخر قصه!

اولین سکانسی که از  شوهر در فیلم می بینیم، حضورش با کنشی نامعقول است، سکانس ماشین بازی و تعقیب گریز! معرفی که تصویری از یک روانی در ذهن ما می سازد و در سکانس بعد مدفون می شود و تمام!

به اولین سکانس استدیو می رسیم،  عشق سوزان است.....فوق العاده کمیک و مضحک.کدام مجری تلویزیونی به این بدی است، آن هم مجری که هر شب برنامه ثابت دارد و طبق ادعای دیالوگ های فیلم مجری سرشناسی است.کارگردان به عمد می خواهد او بد باشد، می خواهد خنده بگیرد از تماشگر؟ توجیه اش چیست؟ آن سکانس اولیه و این سکانس از شوهر برای ما چه می سازد، به نیمه های فیلم نزدیک می شویم و هنوز مسئله گم است. آن سرپرست تیم، تیم را رها کرده و اون یز مانده است؟ برای کمک به افروز. سکانس ها ادامه فیلم چیز دیگری می گوید به غیر از دو بهم زنی و ایجاد بدبینی کاری نمی کند. چرا؟ با افروز مشکل شخصی دارد؟ نمی دانیم.


وکیل افروز را داریم که دوست دار تظاهر است حتی شده اگر پای بی بی سی و صدای آمریکا را وسط بکشد! او هم مرضش مشخص نیست! دفاع از حقوق زن یا خوش رقصی برای خودنمایی! اگر دومی است چرا کارگردان دلش می خواهد اینقدر افروز را تنها بگذارد، ببخشید حتی افروز هم به فکر خودش نیست و ما این را نه میفهمییم و نه می بینیم.

یک سکانس مهم داریم از کوتاه آمدن افروز در برابر شوهر! احتمالاً خالی کردن عقده های جنسی اش. نماهای اروتیک این را می دهد.مشکل افروز و شوهرش مشکل جنسی است؟ مشکل خلقی است؟ مشکلی دارند اصلاً. مهم نیست برای کارگردان مهم سکانس های دادگاه و بعد هم زیر زمین صدا و سیما است تا افروز بدبخت! از زبان آقای بیرقی بریا ما بیانه دفاع از حقوق زن بخواند! اگر قرار به این بیانیه خواندن ها بود جایش در یکی از ستون های نشریات شبه روشنفکری بود و نه بر پرده سینما!

فیلم نه موفق به ساختن شخصیت افروز می شود و نه همراه کردن ما با مسئله اش. شخصیت ها همه در ظاهر می مانند و در خدمت تظاهر فیلمساز. اگر چند دیالوگ بیانیه مانند را از فیلم بگیریم، فیلم تقریباً هیچ چیز برای عرضه ندارد و و از این نظر یک پسرفت بزرگ برای سازنده اش است.


نگاه فیلم‌ساز چه در فیلم اولش «من» و چه در این فیلم به‌شدت ضد زن است، او زن را در چارچوب خانواده، تعهد و رفتار لطیف زنانه سرکوب‌شده و ناتوان به تصویر می­کشد و زن از نگاه هنگامی شخصیتی در شأن پیدا می‌کند که نه‌تنها در نوع کارها که در خلق‌وخو و رفتار نیز ظاهری مردانه داشته باشد. تفکر منسوخ و کهنه‌ای که حتی امروز غرب نیز از آن گذر کرده اما شبه روشنفکران غرب‌زده گریبان برای آن چاک می‌دهند! اما قطعاً آن نیز برایشان مسئله نیست و تاختن به حاکمیت دینی و ارزش‌های مذهبی همواره برایشان از هر چیزی مقدم‌تر بوده است! گویی هدف ساخت فیلم عرض‌اندام فیلم‌ساز در جشنواره‌های سیاسی و شبه هنری بین‌المللی است که مشتاقانه انتظار چنین آثاری را می‌کشند، جشنواره‌هایی که بیانیه‌های فیلم‌ساز از ارزش هنری اثر برایشان اهمیت بیشتری دارد و به راحتی بی هنری فیلمساز در آنها نادیده گرفته می شود.

بیرقی قبلاً در فیلم سیاه و ضد ملی «یک خانواده محترم» دستیارکارگردان بوده است و کنار عوامل آن فیلم بیشتر از آموختن سینما نگاه سیاه و بدبینانه به جامعه و ساخت فیلمی به تناسب جشنواره های سیاسی را آموخته است، و از این نگاه انتخاب کوثری برای بازی نقش افروز و همچنین ترجمه انگلیسی جمله آخری که بر پرده نقش می بندد بهتر مشخص می شود.

بهتراست کارگردان جوان ما بجای خالی کردن عقده‌های سیاسی یا توهمات شخصی خود در قالب بیانیه خواندن در فیلم کمی سینما یاد بگیرد، قصه خلق کند، آدم بسازد و یک اثر قابل‌دیدن و تأمل بیافریند نه یک فیلم ضعیف و شعاری مانند «عرق سرد».پرمدعا و بی‌مایه. سیاه و کثیف!

منتشر شده در روزنامه قدس، پنج شنبه 26 مهر 1397


  • معین عارفی