امشب فیلم دهلیز ساخته بهروز شعیبی را دیدیدم، فیلمی را دیدم که مایه اصلی آن گذشت و بخشش است، اولین فیلم بلند بهروز شعیبی کارگردان دغدغهمند سینمای انقلاب است که اتفاقا از نظر من بهترین فیلم او هم است.
شعیبی متولد شهریور ۵۸ و اهل مشهد است، اولین حضور سینمایی او در سینما با بازی در نقش سلمان، فرزند حاج کاظم آژانس شیشهای حاتمیکیا بود، شعیبی با بازی در نقش اصلی فیلم طلا و مس موفق شد نقش طلبه جوانی را به خوبی ایفا کند، بازی که تحسین حضرت آقا را توانست با خود همراه کند.
شعیبی با دغدغهای که نسبت به سینما دارد پله پله جلو آمده، دستیار کارگردان بود و سینما برایش مسئله است، الان هم که سریال گلشیفه را برای شبکه نمایش خانگی کارگردانی کرده است.
اما درباره دهلیز، فیلم از نظر سینمایی یک سر و گردن از همه فیلمهای اجتماعی که در این چند سال گذشته ساخته شده بالاتر است، قصهگو است، خرده پیرنگها در خدمت قصه هستند، به جز یک مورد که اشاره میکنم و شخصیتپردازی و به خصوص شخصیت پردازی هانیه توسلی به عنوان مادر و همسر به شدت خوب از کار درآمده است.
قصه با معرفی امیرعلی شروع میشود، کودک هفت ساله که اهل شیطنت است و به شدت از همان سکانسهای اولیه بازی خوب و کنترل شدهاش را به نمایش میگذارد. بازی که تا آخرین سکانس نمیافتد و اثرگذار است، قصه با تعریف رابطه امیرعلی با مادرش ادامه مییابد، مادری که درست شخصیت پردازی شده و هویت پیدا کرده، تصنعی نیست و ادا هم نیست، خانواده هنوز نقص دارد و با ورود پدر به قصه خانواده کامل میشود.
به یاد آورید اولین روبهرو شدن این سه نفر در زندان، آن سکوت اولیه محض و بعد موسیقی بهزاد عبدی که خیلی جاها روی کار مینشیند چهقدر زندان هم متفاوت است با همه زندانها، موقع دیدارهای امیرعلی و پدرش که شعیبی خود در گفتوگویی میگوید اقتضا حضور یک پسر هفت ساله در زندان را رعایت کرده و این چقدر درست است.
شخصیت و خرده داستان مربوط به حضور مادربزرگ ضعیف است و به قصه کمکی نمیکند و رها میماند.
فیلم بیشتر از آنکه درباره قصاص باشد درباره بخشش است و این کار را بر خلاف همه جریانهای شبه روشنفکری نه با تقبیح قصاص که با زیبا نشان دادن بخشش انجام داده است.
قاتل و خانوادهاش پذیرفتهاند که کارشان غلط بوده و قصاص حکمشان است، اما بر لزوم بخشش و زیبایی آن تاکیید میکنند، یک دیالوگ فیلم دارد که میگوید خدا درباره قصاص حکم قطعی نداده و به اولیای دم اجازه رضایت و بخشش داده و آن را بهتر دانسته است.
کارگردانی شعیبی در فیلم خوب از کار درآمده، ادا و کارهای عجیب نمیکند و تجربهاش برای بعضی صحنهها مثل فوتبال بازی کردن امیرعلی و پدرش خوب از کار در آمده است، اسلومیشن صحنه در خدمت قصه است و مثل اسلوموشنهای خیلی از فیلمها ادا و تظاهر نیست.
دهلیز از تاریکی شروع میشود و به نور میرسد، قصه میگوید و شخصیت خلق میکند، به مخاطب کمفروشی نمیکند و با او جلو میرود و این برای یک فیلم چیز کمی نیست.
بخش هایی از نقد شفاهی فیلم دهلیز در چهارشنبه های سینمایی مسجد الرسول جیرفت (ص)